هنرمند مشهور لئوناردو فرای، که آثارش یک قیمت استاندارد را در بازار تنظیم می کند، و دوست دخترش فلاویا در استودیوی خود در میلان زندگی می کنند. او در دو ماه گذشته هر گونه نقاشی را کامل نکرده است، زیرا او به آرامی دیوانه می شود. مسائل روحی او، که Flavia آگاه است، شامل یک رویه تکراری می شود که در آن او را قبل از تلاش برای کشتن او شکنجه می کند. به همین ترتیب، Flavia اقدامات لازم برای اجاره یک ویلای کشور را در خارج از ونیز انجام می دهد، جایی که تغییر در مناظر ممکن است آبهای خلاقانه خود را شارژ کند. از آنجایی که او می تواند انرژی منفی در برابر وی در ویلا احساس کند، Flavia تصمیم می گیرد روزهای هفته خود را در میلان گذراند و از تعطیلات آخر هفته بازدید کند و فقط در طول هفته Villa Leonera را ترک کند و تنها خانهدار Egle است. لئوناردو همچنان از مشکلات روحی اش خسته شده است اما تلاش می کند اما نمی تواند کار خود را دوباره راه اندازی کند. در طول این زمان تنها او از وندا والیر، یکی از ساکنان پیشین ویلا که در دوران جنگ در سن پانزده سالگی در خارج از دیوارهای ویلا کشته شد، می آموزد. بسیاری از مردم محلی هنوز داستان های خود را از وندا دارند، برخی هنوز هم با او و زیبایی بی نظیر او وسواس دارند. لئوناردو یکی از کسانی است که وسواس دارد. در حالت ذهنی او، لئوناردو باید با واندا ارتباط خود با فلاویا را با وسواس هماهنگ کند، به ویژه همانطور که بسیاری معتقدند روح واندا هنوز کنترل می کند که چه اتفاقی در ویلا رخ می دهد.