حسین، برادر جلال در برگشت از آلمان، برای جلال ماشین بنزی هدیه می آورد. یک زن متمول و شخصی به نام گلباد به جلال پیشنهاد خرید ماشین را با قیمت بالا می دهند. جلال پس از جستجوی ماشین می فهمد که موادمخدر در آن جاسازی شده است حسین به گروگان گرفته شده و جلال شرط فروش ماشین را آزادی حسین قرار می دهد. سرانجام در یک درگیری گلباد و زن متمول کشته می شوند و جلال زخمی می شود و موادمخدر را شخص ناشناسی می دزدد