کامیل 17 ساله با خانواده اش در یک دریاچه در Gironde، در جایی که او خسته و خسته، و به سمت پدر و مادرش، دروغ محض و سرکش است، استراحت کاروان است. دوست پسر تابستان او، فرد، به نظر می رسد برای او خیلی جوان است، بنابراین او شروع به حلق آویز کردن در اطراف Blaise، مربی قایقرانی جدید اردو، بخشی از فرت حسادت. بلیز دو برابر سن کمیل است، با خواهر مدیر اردوگاه ازدواج کرده و دارای فرزند است. او هم مرطوب و پایین و بیرون است. هر دو به نظر Blaise و Camille نقطه ای برای اثبات دارند، اما کریسمس می تواند این کریسمس را انجام دهد؟