عضو قوزی یک گروه بنگاه شادمانی در خاتمهی یکی از برنامهها دچار حادثهای شده و استخوانی در گلویش گیر میکند،به طوری که بقیه تصور میکنند او مرده است.از آن پس جسد قوزی باعث دردسر ساکنین خانهای میشود که هرکدام به شکلی آلوده هستند.آنها سعی میکنند خود را از شر جسد برهانند،اما سرانجام پلیس جسد را کشف و تبهکاران را دستگیر میکند