هنگامی که سارا هپسون تصور می کند سبک زندگی موفق او در نیویورک معروف است، او بسته های کیسه های خود را و برای شهر خود را در مرز اسکاتلند سر به سر می برد تا به دنبال سام، عزیزم دوران کودکی و تنها مردی که او همیشه دوست داشت. سام موری یک رستوران دارد او و سارا با هم رشد کردند و سام امیدوار بودند که با هم رشد کنند. جهان او روزگار سارا را از هم جدا کرد و اکنون او برگشت، ایستاده در آستانۀ خود و به همسرش گفت که می خواهم برخی از وقت ها را با او صرف کنم.