مارشال - پدر رنجرز بیوه و ریک، و دو فرزند وی و هالی، در یک سفر اژه ای در فضای باز هستند که مانند چندین بار پیش از آن بوده اند. در حالی که در این سفر رخت بر می خیزد، یک زلزله فضایی را باز می کند و باعث می شود که آنها در سراسر رپیدز های مشتعل و بیش از یک آبشار ناشناخته فرو بپاشند. آنها زنده می مانند، اما در دنیای نا آشنا به آنها، جهان آنها در نهایت سرزمین های از دست رفته سکه. این ساکنان موجوداتی هستند که بعضی از آنها دیده نشده و یا از آنها شنیده نشده است، و برخی دیگر که در جهان وجود ندارد که آنها را به خانه ها، موجودات مانند دایناسورها می دانستند. آنها متوجه خواهند شد که برخی از این موجودات دوستانه هستند و بعضی از آنها نیاز به دور از زندگی خود دارند. همانطور که آنها در این سرزمین عجیب زندگی می کنند، آنها سعی می کنند درک کنند که آنها در اینجا چیده شده اند تا بتوانند راه خود را به خانه بازگردانند، این فرآیند که با خطرات خود بر مبنای ناشناخته هایی از آنچه در مسیر خانه است، تکمیل می شود . آنچه که آنها نیز در ابتدا از آن مطلع نیستند این است که برادر ریک، همکار رانگر جک مارشال، سعی دارد راه خود را برای یافتن آنها پیدا کند.