کارگر جوانی شیفتهی دختر صاحب کارخانه ای است که در آن کار میکند.کارگر همیشه آرزویش اینست که بتواند روزی به رویاهایش تحقق بخشد.وی یکبار در خواب میبیند دو کیسه پول به دست آورده است.کارگر جوان با این پول برای مادرش رفاه بیش تری فراهم میآورد و به پدر دختر مورد علاقه اش که مشکلات مالی پیدا کرده کمک می کند و بالاخره به آرزوی نهایی اش یعنی ازدواج با دختر مورد علاقه اش میرسد،ولی در همین زمان از خواب بیدار میشود!