اولگ یک متخصص جوانی جوان است. همسر او Katya در بخش اورژانس بیمارستان کار می کند. او اولگ را دوست دارد، اما از او بیمار تر از او مراقبت می کند. او می گوید او طلاق می خواهد. رئیس جدید ایستگاه EMA اولگ یک مدیر سردمدار است که قوانین سختگیرانه جدیدی برای اجرای آن دارد. اولگ نمی تواند کمتر در مورد قوانین مراقبت کند - او زندگی می کند برای نجات. نگرش وی او را با رئیس جدید آشنا می کند. بحران در کار با بحران زندگی شخصی سازگار است. اولگ و کتیا باید بین نیروهای اضطراری، بیرون از محرک الکتریکی و جستجوی معنایی در زندگی به دنبال یافتن نیروی اجباری باشند که آنها را با هم نگه می دارد.