رانندهی تاکسی که کارش راهنمایی توریستهاست یک روز متوجه توریستی فرنگی میشود که درواقع یک متقلب تهرانی است.که سعی میکند یک دختر میلیونر اصفهانی را بفریبد.رانندهی تاکسی متوجه واقعیت شده و توریست قلابی را رسوا میکند و در ملاقاتهای بعدی خود شیفتهی دختر میشود.رانندهی تاکسی وقتی پی میبرد که دختر متمول است از عشق خود سرمیخورد، اما به زودی درمییابد که عموی دختر- سرپرست او- همهی ثروتش را در قمار کلانی باخته است.راننده حوشحال از این حادثه با رضایت دختر را به همسری میگیرد.