در سال 1987، ریکاردو 17 است. او تابستان، یک برنامه شلوغ دارد: بکارت خود را از دست می دهد، راهی برای ورود به میله ها پیدا می کند، یک ماشین دارد، با دوستان وقت می گذارد. ریکاردو به سرعت پول می گیرد، تصمیم می گیرد که از طرف ایتالیایی خود بهره برداری کند و در میان جنایات میانجیگری برقرار کند. اما همه چیز خراب خواهد شد