با شدت گرفتن بیماری نرگس، مادر خانواده، امیر محمد پسر او یک پرستار عراقی بهنام رعنا را استخدام میکند. او با محبت به مراقبت از بیمارش مشغول میشود به طوریکه حسادت هدی دختر خانواده را برمیانگیزدو از سوی دیگر پس از مدتی رعنا مدعی میشود که در حق هر بیماری که دعا کرده است پس از مدتی بهبود یافته است که این مسئله باعث ناراحتی اعضای خانواده میشود. با مرگ نرگس و بارداری هدی پس از سالها، آنها به اشتباه خود نسبت به پرستار خانواده پی میبرند اما رعنا پس از مرگ نرگس از آنجا میرود