یک مرد جوان به خاطر اینکه او را طراحی کرده بود به زندان فرستاده شد، اما پس از آنکه او به زودی آزاد شد. در ضمن، خانواده اش مختل شده است، او شغل خود را از دست داده است، عروسش او را ترک کرده و مادرش از بیماری بدون دارو رنج می برد. مرد جوان به نظر می رسد در همه جا به دنبال شغل است، اما ناامید کننده بازگشت. بحران مالی شدید او او را به رئیس سابق خود می برد و به دلیل خشونت و تحقیر آن، در خشم و ناخودآگاه وی قتل رئیس سابق خود را مرتکب می شود و زمانی که او به مادر خود بازگشت پزشکی که مادرش پیش از آن گذشت. مرد جوان هیچ امیدی برای ادامه زندگی اش ندارد.