دو ارواح در یک مهمانی شرکت می کنند که مهمان های دیگر آن را نمی بینند. یک روح، دوپونت، پدر عروسی است. او ازدواج خود را با مادرش باز می کند. همسر او Annette همیشه ناراضی بود کسب و کار او را از خانه دور نگه داشت. دکتر توصیه می کند که از قحطی های خود برای خز و جواهرات استفاده کند. سپس عمو امیل یک سفر به پاریس پیشنهاد کرد. همه چیز خوب بود تا روزی که به سیرک رفتند و شاهزاده ی شیرین را دیدند، رودریگو فاتح. رودریگو عاشق آنت می شود ... و شبح دوم ... اما یک ثانیه صبر کنید. شبح سوم در حزب وجود دارد!