ویرجینیا برای نجات دختر کوچکی که ربوده شده است، غیر ممکن خواهد بود. پس از حادثه وحشتناک، او فرصتی برای زندگی یک روز بیشتر برای نجات او دارد. در مسیر او، متوجه خواهد شد که بدترین چیزها از مرگ است. او یک مادر ناامید است که سعی می کند دخترش را نجات دهد، در حالی که با نیروهای فراطبیعی مبارزه می کند. Rebeca کمی در دست یک فرقه مبهم در یک روستای تنها است، که به نظر می رسد در وسط هیچ جا نیست. در راه او، آنگلا و پاتریشیا را دیدند که در همان تلاش هستند، و همه چیز برای تعقیب فرزندانشان ناپدید می شود. او باید در جستجوی او چه کار کند؟ این فراتر از کلمات است. در موقعیت های شدید او باید تصمیم هایی بگیرد که نشان دهد روح او چگونه قوی است اما ... سخت ترین راه را پیدا خواهد کرد که بدترین چیزها از مرگ است.