"فریدون" اگر چه مطابق خواستهی پدرش "فرمان"_ مرد با قدرت زمان خود_ جوان آرامی شده، اما به عنوان یک جوجه فکلی مورد نوجه فامیل نیست و به همین خاطر هم "خاندایی" حاضر نیست دخترش "شیرین" را به ازدواج او درآورد. خاندایی منتظرست تا "اسمال" از زندان آزاد شده و دخترش را به عقد او دذآورد و البته شیرین خلاف این را میخواهد. در این شرایط تنها چاره، گرویدن فریدون به کسوت جاهلی است! و چنین میشود و فریدون با تظاهر به جاهلی! رقیب شرورش را شکست داده و با دختر محبوبش ازدواج میکند.