در جنوب تهران میان کورههای آجرپزی جماعتی از افغانستانیها که بدون مجوز به سرزمین ایران آمدهاند، کار و زندگی میکنند. بهارناز حامله است و با همسرش در کورههای آجرپزی زندگی و کار میکند، بچه او به دنیا میآید اما رئیس کارگاه از آنها میخواهد آنجا را ترک کنند، تیمور شوهر بهارناز تصمیم میگیرد دخترش را به کسی بدهد و خودشان برای کار بمانند اما