خبرنگار یک روزنامه به نام «فرید»، با دختری گرافیست به نام «ندا» ازدواج کرده؛ اما بدلیل آنکه نمیتوانند خانهای متناسب با شرایط مالیشان پیدا کنند، هر یک در منزل پدری خود زندگی میکنند. پدر فرید که کارمند بانک است، مشکل پسرش را به یکی از مشتریان بانک در میان میگذارد تا شاید کمکی به فرزندش بکند. در این میان، فرید و ندا هربار درباره یکی از معضلات و مشکلات اجتماعی گزارش تهیه کرده و در روزنامهشان چاپ میکنند و در این راه، خود به شناخت تازهای از جامعه میرسند. سرانجام پس از وقوع ماجراهایی، این زوج جوان موفق میشوند برای خود منزل مناسبی بیابند و...