تاجر ورشکسته ای که صاحب دختری شده او را سر راه میگذارد.کودک را سپوری پیدا کرده و نگهداریش میکند.دختر در جوانی از خانهی سپور می گریزد و طی حوادثی در جستجوی کار و زندگی بهتر،سرانجام والدینش را مییابد در حالی که آن ها نیز طی این سالها در جستجوی او بوده اند.