روزی "هارون الرشید" اتفاقاٌ از نقشهی توطئهی "رفیع" جوان ایرانی علیه خود با اطلاع میگردد، اما پیش از آنکه بتواند کاری صورت بدهد، گرفتار رفیع میشود.هارون الرشید در یک ماجرا وسیلهی جوانی به نام "حسن قناد" آزاد شده و دستور گرفتاری رفیع را میدهد و پیش از اعدام او قول میدهد آخرین آرزویش را که ازدواج با دختر مورد علاقهاش "پروانه" است، برآورده کند.رفیع با گرو رفتن "جعفر برمکی" به آرزویش میرسد ولی پیش از آنکه نزد خلیفه برگردد با اطلاع میشود که جعفر برمکی و همسرش "عباسه" اعدام شدهاند.رفیع که حالا تعهدی ندارد، حملهاش را علیه هارون الرشید عملی میکند.