اکسل و کارلا یک زن و شوهر ناسازگار در یک وضعیت مرزی هستند. دو ملاقات در بیمارستان. اکسل تماشا را در کنار تختخواب پسرش نگه می دارد و کارلا منتظر نشانه ای از زندگی خواهرش است. هیچکدام از پزشکان نمیتوانند به آنها بگویند که آیا پسرانشان پس از حادثه جدی خود، پس از زایمان خود، بیرون میآیند. به عنوان هفته های عدم قطعیت، ترس و تدیوم عبور؛ یک رابطه عجیب بین اکسل و کارلا وجود دارد که هر دو آنها را حفظ می کنند. سوالاتی که آنها به همتای ناشناخته خود می گذارند، به طور فزاینده ای سوالاتی را که از خود می پرسند، تبدیل می کنند ...