«خانم بزرگ» مصمم است تا گردنبند معروف به «آینهی جادو» را به نوهاش «ریحان» ببخشد، اما «نیمتاج خانم» دختر طردشدهی خانمبزرگ و همچنین پسرش که نمیخواهند این امر صورت گیرد با کمک دو سارق (جهانگیر و عبدالله) تصمیم به سرقت گردنبند میگیرند. سارقین، به هنگام فرار سوار اتومبیل «صمیمی» (عروسکساز نمایش کودکان) و ساکن منزل خانمبزرگ شده و از صحنه دور میشوند در حالیکه عروسکهای «جوجو» و «میو» نیز در آن قرار دارد. عروسکها، گردنبند را پس گرفته و رهبری عملیات گرفتاری سارقان را عهدهدار میشوند و با یاری سازندهاشان، موفق میشوند تا گردنبند، مطابق خواست «مادربزرگ» به «ریحان» برسد...