آمبر دختری است که آرزوی زندگی در شهر های بزرگ را دارد و تصمیم میگیرد که به کمک دوستانش یه آپارتمان در یک شهر بزرگ خریداری کند. هنگامی که ماشین حمل آنها ناگهان خراب می شود، آمبر و دوستانش تصمیم میگیرند که در پشت یه مینی کامیون راه خود را به سمت شهر ادامه دهند. آنها از راننده خواهش میکنند که آنها را پیاده کند ولی راننده قبول نمی کند و به راه خود ادامه میدهد. در این میان آمبر و دوستانش طی ماجرایی یک محموله شامل صدها کارتن پر از خون انسان را پیدا می کنند که...