شوهر لوئیس کورتور در تایتانیک سعی در مهاجرت می کند، پس باید پسر Lucien را با پدر و مادرش در Honfleur ترک کند و برای پاریس بزرگتر از نرماندی است. او یک خدمتکار در ویلی دس رزو (Desire Rose) می شود و یک بازنشستگی وحشیانه توسط هوگو برلل، وکیل بازنشسته بازنشسته، و هیولای او، زن و شوهر نجیب او، زرق و برق دار، به خانه های بیگانه و غیره می رود. لوسید عاشق نقاش آلمانی می شود، اما از ترس اینکه او متعهد نیست و سقط جنین می کند. تغییرات سرنوشت، در آستانه جنگ جهانی اول.