«آلفردو تراپس» تاجر موفقی است که ثروت قابلتوجهی از طریق تجارت بدست آورده است. شبی از شبها، اتومبیل او در جادهای پنچر میشود و مجبور میگردد، شب را در کلبهای ویلایی در همان حوالی سپری کند. در این کلبه، چند حقوقدان زندگی میکنند که یکی از تفریحاتشان، برگزاری دادگاههایی نمایشی است. آن شب، این چند نفر تصمیم میگیرند دادگاه را برای این میهمانِ غریبه برگزار و او را محاکمه کنند. رفتار این حقوقدانان در این دادگاه ساختگی، آن چنان جدی و واقعی است که «تراپس» پس از محاکمه دچار عذاب وجدان میشود. دادگاه او را به اعدام محکوم میکند اما طبعاً حکم اجرا نمیشود. تراپس شب را در کابوس به صبح میرساند؛ اما فردا که از خواب برمیخیزد، همه چیز را فراموش میکند