مرد جوانی که کارگر سادهی کارخانهای است شیفتهی دختر اربابش میشود.دختر فریب خورده و ناامید است.مرد جوان او را امیدوار کرده و با او ازدواج میکند.نامادری دختر به جوان کارگر-همسر نادختریش-علاقمند میشود اما وقتی رازش اشکار میشود وانمود میکند که مرد به او نظر داشته است.در این سوءتفاهم مرد جوان با فرزند خود از آنها جدا میشود.چند سال بعد پس از ماجراهایی حقیقت آشکار شده و زندگی آرام مرد جوان،همسرش و فرزندشان از سر گرفته میشود.