دو جوان (هلگا و سیامک) از دو طبقهی متفاوت یکدیگر را دوست دارند. این دو با پشت کردن به گذشتههایشان قلبهای جوان و گرمشان را به هم میبخشند. فرصتی که آنها برای ساختن یک زندگی مشترک دارند کوتاه است و مانی که "سیامک" با زندگی وداع میکند "هلگا"، سیامک دیگری را برمیگزیند؟!