علی اکبر صادقی، آزاده ای که پس از بازگشت به وطن، همسرش را به علت بیماری از دست میدهد. او تصمیم میگیرد به همراه خواهرزادهاش که عکاس است به عراق برگردد و انتقامش را از اسعد بگیرد. او زندانبانی عراقی هاست که در اثر شکنجههای سخت او، علی اکبر دیگر نمیتواند بچه دار شود. بعد از رسیدن به عراق مشکلات عدیدهای برای پیدا کردن اسعد پیش میآید و در نهایت وقتی علی اکبر او را مییابد از کشتن او صرف نظر میکند و او را به خدا میسپارد