مشاور نظامیِ یک گروه فیلمسازی به نام «علی حجت» درمییابد که «امیر فرزانه»، دوست دوران اسارتش، به دلیل سقوط از کوه در بیمارستان بستری است. در ملاقات ایندو دوستِ قدیمی در بیمارستان، امیر میگوید در شب حادثه و زمانی که برای معاینۀ همسرش به پزشک مراجعه کرده بودند، یک افسر اطلاعاتی عراق را در بالکنِ آپارتمانِ مقابل دیده و در جریان تعقیب او، از بلندی سقوط کرده است. علی با شنیدن این موضوع، تصمیم میگیرد با دنبال کردن سرنخهای موجود، ماجرا را پیگیری کند.