یاسمن خلیلیفرد: فیلمی در ژانر کمدی که مبتذل نیست، بامزه است و میتواند برای نود دقیقه مخاطب را از روزمرگیهای خود جدا کرده و با ریتم مناسبش او را به دنبال خود بکشاند.
یاسمن خلیلیفرد: «هلن»، شاید اگر با الگوهای یک فیلم ایرانی و با در نظر گرفتن معضلات جامعهی خود فیلمساز ساخته میشد کاری موفقتر از آب درمیآمد اما فیلم حاصل، احتمالاً در حد یک درام اجتماعی تکراری و خسته کننده باقی خواهد ماند.
یاسمن خلیلیفرد: «ابرهای ارغوانی»، درامی اجتماعی در رابطه با فرار دختران جوان از خانه است که شاید در صورت پرداخت بهتر میتوانست به فیلمی ماندنی در این ژانر مبدل گردد.
یاسمن خلیلیفرد: «هفت ماهگی» حاصل شتابی بزرگ در حوزهی فیلمنامه نویسیست که بسیاری از جزییات و روابط ظریف میان شخصیتهای اصلی در آن گم شدهاند، کنشها و واکنشها در آن دمدستی ست و از حفرههای دراماتیک بسیاری رنج میبرد.
یاسمن خلیلیفرد: آنهایی که با بهنام بهزادی و سینمایش آشنایی دارند، به خوبی درک خواهند کرد «وارونگی»، فیلمی در سبک و سیاق فیلم های قبلی اوست؛ با همان سادگی در موضوع، لحن، داستانگوئی و البته فرم.
یاسمن خلیلیفرد: گرچه نام فیلم «متولد 65» است اما به نظر نمیرسد این اثر مانیفستی برای تمامی دهه شصتیها باشد و یا بخواهد سرنوشت و موقعیت کاراکترهایش را به تمامی متولدین این دهه تعمیم دهد.
یاسمن خلیلیفرد: «این زن حقش را میخواهد» مانند بسیاری از فیلمهای دیگر قرار بوده فیلم مهاست که حرفهای مهمی برای گفتن دارد اما تقریباً هیچ نکتهی درخشان یا حتی متوسطی ندارد که به واسطهاش خود را کمی بالا بکشد.
یاسمن خلیلیفرد: «هامون» را میتوان به یک تابلوی نقاشی بدل کرد که تنها یک بار توسط نقاشش کشیده شده و اگر بخواهیم که تکرارش کند دیگر هرگز مانند اثر اول ناب و خالص از آب در نخواهد آمد.
یاسمن خلیلیفرد: فیلمنامهای که شاید با پرداخت بهتر میتوانست به یکی از درخشانترین فیلمهای سینمای ایران در این آشفته بازار فقدان فیلم بدیع و نوآورانه بدل شود.
یاسمن خلیلیفرد: حاتمی کیا در «بادیگارد» به نوعی بلوغ رسیده است. این فیلم، یکی از بهترین فیلمنامه های کارنامهی حاتمیکیا را دارد. ارتباط انسان با خویشتن و با جامعه در فیلم ، به درستی از آب درآمده است.
یاسمن خلیلیفرد: آنچه «آتیش بازی» را به فیلمی معمولی تبدیل میکند نقصانها و اشتباهات فیلمنامهای آن است. بسیاری از عناصر درام سادهانگارانهاند و نقشهها و موانع آنقدر که باید عمیق و جدی، طرح ریزی نشدهاند.
یاسمن خلیلیفرد: «ابد و یک روز» نام استعاری هوشمندانه ای برای چنین فیلمی است؛ عنوانی که علاوه بر تأکید بر دیالوگِ ایزدیار و معادی در یکی از صحنه های فیلم، معرف شرایط نکبت بار این خانواده است که تا بوده همین بوده و بعید به نظر می رسد حتی با روشن شدن چراغهای سکانس پایانی فیلم نیز تغییری در آن ایجاد شود
یاسمن خلیلیفرد: فیلم، یک درام خانوادگی است و حول محور رابطه ی یک مادر و فرزند می گذرد؛ مادری در واپسین سال های جوانی و فرزند راه دورش در آغازین روزهای جوانی. «گیتا» فیلمی شخصیتمحور است و به همین جهت نوع رابطهی آدم¬ها و شخصیت¬پردازی آنها در فیلم اهمیت برجستهای مییابد.