بابک مهرورز: « کاتیوشا » اثری ضعیف و شعاری است که نمیتواند پیام خود را نیز بهدرستی به مخاطبش انتقال دهد اما بازی دو بازیگر اصلی و معدود موقعیتهای طنز بامزهای که در فیلم ایجاد شده، میتواند تجربه تماشای « کاتیوشا » را آسانتر نماید.
بابک مهرورز: « من دیوانه نیستم » اثر متفاوتی در سینمای ایران محسوب میشود اما شاید بهتر میبود که در گروه هنر و تجربه اکران میشد. تجربه جدید علیرضا امینی بیش از حد شخصی است و بعید است که بتواند مخاطب را از خود راضی نماید.
بابک مهرورز: « به وقت خماری » تماماً یک اثر تلویزیونی است و حتی جنس شوخیهایش نیز متعلق به قاب تلویزیون است اما ظاهراً به اشتباه سر از سینما درآورده. فیلم جدید لطیفی زودتر از چیزی که فکرش را بکنیم فراموش میشود.
بابک مهرورز: « ناخواسته » ابداً برای پرده سینما ساخته نشده و هیچ دلیل سینمایی برای تماشای آن در سالنهای سینما وجود ندارد. اولین تجربه نیکنژاد با 5 سال تاخیر به سینما امده اما علیرغم داستان جذابش، هیچ بُرندگی را در خود نمیبیند و اثری خنثی تلقی میشود که میتوانست سر از تلویزیون درآورد.
بابک مهرورز: به نظر میرسد که « تگزاس » و آثار مشابه آن تنها امید برای چرخاندن چرخه این صنعت در ایران است و باید منتظر حضور بسیار بیشتر اینگونه آثار در سینماها بود. آثاری که روزگاری در سوپرمارکتها عرضه میشدند اما حالا با رنگ و لعاب خوشتر، به سینما آمدهاند و موفق هم هستند.
بابک مهرورز: هنوز سینمای جهان موفق نشده اقتباس معقولی از داستان « جنایت و مکافات » را بر پرده عریض سینما تجربه نماید. اما براهنی در نخستین تجربه کارگردانی اش قصد داشته این قاعده را بشکند و اقتباسی آزاد که محصول تفکر و کلیت جامعه ایرانی باشد را به سینما بیاورد تا ادای دینی به دنیای ادبیات داشته باشد اما به نظر می رسد که تصمیم چندان معقولی نبوده است.
بابک مهرورز: بطور مشخص داستانِ قابل تعریفی در « عشقولانس » وجود ندارد اما بطور خلاصه می توان گفت یکی مفهومی به نام « عشقولانس » را مطرح می کند که درباره آشنایی زنان و مردان با یکدیگر است و از طریق همین، ماجرا می آفریند!
بابک مهرورز: تفاوت « درباره الی » و اولین ساخته احمد معظمی در این است که در اولی بحران مرکزی پرورش مییابد و شخصیتها ساخته میشوند اما در دومی بحران ضعف اصلی فیلم است و آدمها هم به حال خودشان رها شدهاند.
بابک مهرورز: هنوز سینمای جهان موفق نشده اقتباس معقولی از داستان « جنایت و مکافات » را بر پرده عریض سینما تجربه نماید. اما براهنی در نخستین تجربه کارگردانیاش قصد داشته این قاعده را بشکند و اقتباسی آزاد که محصول تفکر و کلیت جامعه ایرانی باشد را به سینما بیاورد تا ادای دینی به دنیای ادبیات داشته باشد اما بهنظر میرسد که تصمیم چندان معقولی نبوده است.
بابک مهرورز: فیلمساز نه جسارت پرداخت موضوعات مهم مانند رانت و فساد را داشته و نه توانایی رقم زدن عاشقانهای در میان فضای ژورنالیستی اثر. نتیجه آن شده که « خانه کاغذی » خنثی و اثری سرشار از شعار است که حتی جذابیتهای سینمایی نیز در آن خشکیده است.
بابک مهرورز: « انزوا » میتوانست یکی از آثار تماشایی سال باشد اما با بیتجربگی کارگردان، این فرصت از دست رفته است و از نخستین تجربه فیلمسازی عباس میرزایی اثری بهجای مانده که علیرغم موسیقی متن غنیاش، مشکلات عدیدهای چه در بخش فرم و چه در محتوا دارد.
بابک مهرورز: علاقه وافر فیلم به استفاده از رگههای سیاسی در حالیکه داستان در ذات قرار نیست چنین سمت و سویی بیابد، از جدیدترین ساخته پرویز شهبازی اثری ساخته که به هیچعنوان نمیتوان به آن نمره قبولی داد و بر ضعفهایش چشم بست.
بابک مهرورز: « تابستان داغ » اثر تکه تکه شدهای است که میتوان ردپای آثار دیگر را در آن یافت و خود، چنان خنثی و بیرمق است که بهسختی بتوان نام فیلم را در سالهای آتی به خاطر سپرد.
بابک مهرورز: فیلم جدید محمدرضا خردمندان اگرچه عالی نیست و ضعفهایی را به خود میبیند، اما ویژگی قصهگویی دارد و قهرمان میسازد، قهرمانی که مدتهاست در سینمای ایران آن را شاهد نبودهایم.
بابک مهرورز: « نقطه کور» همانطور که از نامش بر میآید یک نقطه کور در فیلمنامه است که کارگردان توان پرداخت و هدایت آن را نداشته است. فیلم مهدی گلستانه نسخه ضعیفتر شده آثار آپارتمانی سالهای اخیر سینمای ایران به شمار میرود.
بابک مهرورز: با بطری بازی و شرط بندیهای نابخردانه آغاز میشود که تداعیگر اتفاقات هیجانانگیز برای تماشاگر است اما ریتم کُند داستان و همچنین حضور راوی در داستان که بصورت گفتار روایت میکند عاملی شده تا داستان جسورانه عبدیپور در اجرا خنثی و بیرمق باشد.
بابک مهرورز: در فیلم جدید قاسم خانی بار دیگر پژمان جمشیدی در نقش خودش ظاهر شده و سام درخشانی اگرچه همبازی جمشیدی در سریال « پژمان » بوده، اما در این فیلم در نقش واقعی خودش به عنوان بازیگر حضور دارد.
بابک مهرورز: شخصیت پردازی در فیلم لحاظ نشده و آدمهای داستان قادر نیستند توجه مخاطب را جلب نمایند چراکه همگی آنان تک بعدی هستند و شبیه آدمهای واقعی نیستند.
بابک مهرورز: « لاک قرمز » اثری اجتماعی است که انتقاداتش را با زبانی تیز و بُرنده مطرح میکند و اتفاقاً این کار را به خوبی نیز انجام میدهد اما در حفظ تعادل در مطرح کردن انتقادات ناتوان عمل میکند.
بابک مهرورز: عدم آشنایی نویسنده با عناصر سینمایی باعث شده کلیت کار شباهتی به آثار سینمایی نداشته باشد و مخاطب سینما به این فکر بیفتد که در حال تماشای یک تله تئاتر است.