هنگامه ناهید: فیلم عاشقانه و دوست داشتنی آقای عبداللهی، کاملا توانسته فرم محتوا را حفظ کند و هوشمندانه لحظهای از این دو یار، غافل نشود. فیلم مهیب شروع میشود، روان و مهیج ادامه مییابد و عاشقانه به پایان خوش میرسد آن هم با سکانسی جذاب و قاببندیای جذابتر...
هنگامه ناهید: وقتی برگشتم فیلمی زنده است که سعی دارد بگوید هیچکس و هیچچیز ارزشمندتر از خانواده و اصول اخلاقی نیست و خلاصه رویاهایمان، تعبیر میشوند.
هنگامه ناهید: صراحتا به عوامل فیلم پیشنهاد میکنم گشتی در خیابانها و امکان عمومی و دولتی و خصوصی بزنند تا ببینند زنانی را که در همین جامعهی مردسالار چگونه کار میکنند، با وجود مشکلاتی که برق از سر میپراند جا نمیزنند، صد مرد را مدیریت میکنند و آخ هم نمیگویند.
هنگامه ناهید: فیلم بیست و یک روز بعد، فیلمی حماسی از زندگی و آرزوی نوجوانیست که به خود و پاکیاش ایمان دارد. نوجوانی که بین دنیای کودکانه و بزرگسالی مانده. فرزندی از ایران زمین که به راحتی حقش را میخورند و هیچ قانونی از او بهعنوان یک کودک کار و خانوادهی در شرف نابودیاش کمک نمیکند.
هنگامه ناهید: همین سوژه ناب و پرورش صحیح فیلمنامه است که فیلم شنل فیلمی منحصر به فرد از آب درآمده، فیلمی پر از تعلیق با فراز و فرودهای بههنگام، بازیهای درخشان و مینیمالهای ظریف هم در روایت و هم در دیالوگ.
هنگامه ناهید: فیلم خانه، با هوشمندی در مورد قشر خاصی از جامعهی این روزهایمان حرف میزند، که میخواهند به هر نحوی شده، بالاتر از آنچه که هستند بنمایند. قشری که نمیتوان تنها نام بلند پرواز را رویشان گذاشت و شاید اصطلاح زیادهخواه و خودخواه بیشتر برازندهشان باشد.
هنگامه ناهید: برای فیلم ایتالیا ایتالیا، که پر از طنزهای ظریف و لطیف است، بسیار زحمت کشیده شده و فیلمساز عزیز، حرف دل جامعه هنری را بهخوبی زده است. جوانانی مشتاق که دوست دارند حرفهشان را تمام و کمال انجام دهند و آثارشان را خلق کنند؛ اما با قصاوت جلوی کارشان گرفته میشود و اثرات مخربی در روحیه و زندگی آنان میگذارد.
هنگامه ناهید: فیلم تنها بخشی از حقیقت تلخ و در کمال تأسف روبه فزونی جامعهی بیمار کشورمان را به تصویر کشیده تا شاید روزی کسانی که چون کبک سرشان را در برف فرو کردهاند، به خود آیند و بیشتر از اینکه دلواپس سخن ِ به حق و دیدگاه درست هنرمند باشند، نگران آیندهی کشورمان، ایران، گردند.
هنگامه ناهید: فیلم تابستان داغ حکایت روزهای سخت همهی ما در شهرهای بزرگ است. روزمرگی، کم آوردن وقت و دوندگیهای بسیارمان، بیآنکه لذتی ببریم و وقتی برای نزدیکانمان مخصوصا کودکانمان بگذاریم. کودکانی که در مصائب قربانی اول و اصلیاند.
هنگامه ناهید: فیلم فصل نرگس، با رویکردی بشر دوستانه و عاشقانه، ثابت میکند که اگر به یکدیگر محبت کنیم، احترام بگذاریم و عشق بورزیم، تمام این خوبی، تمام این عاشقیها، جامعه را رو به تعالی پیش میبرد و خوبی و مهر، به تکتکمان باز میگردد.
هنگامه ناهید: فیلم ماجان یک شاهکار سینمایی نیست، فیلمیست متوسط؛ ولی شریف. فیلمی که بدون شک میتواند گوشهای کوچک از رنج خانوادهی عزیزان معلول و استثنایی را نمایش دهد و به همهی ما بیآموزد که این عزیزان احتمال بهبود یافتن را دارند.
هنگامه ناهید: زادبوم، فیلمیست که از پیوند میگوید، سرود عشق میخواند و بهمانند دو دستِ در تمنای وصال ِ تابلوی میکل آنژ، همهی ما را برای بازگشت به اصل، به یکدیگر و به هویتمان، دعوت میکند.
هنگامه ناهید: فیلم در مورد دوستیست، دوستی بیقید و شرط و همه جانبهی دو زن، سارا و آیدا. دو زنی که خارج از محیط کاری هم بیشتر اوقاتشان را با هم میگذرانند و از دو خواهر به یکدیگر نزدیکترند؛ اما آیا فیلمساز عزیز موفق شدهاند جنبههای حقیقی ِ این دوستی پاک را به بینندهشان نشان بدهند؟
هنگامه ناهید: گیمچی داستان اتحاد و همبستگی بین اقوام است، دربارهی اخوت و دوستیست بین ایرانیان است، دربارهی امید داشتن و دست از تلاش نکشیدن است درحالیکه توجه همه را به موضوع خشکسالی و بیآبی در کشورمان معطوف میکند.
هنگامه ناهید: فیلم با شور و شعف جوانانی سوار بر یک شورلت کاپریس کلاسیک آغاز میگردد و حرف از رفتن و بلیط و… باعث میشود بیننده فکر کند با یک مشت جوان مرفه طرف است باید گفت فیلمساز در این بخش خوب عمل کرده و حدودا تا ده پانزده دقیقه نمیگذارد ماهیت اصلی سواران کاپریس کلاسیک، فاش شود.
هنگامه ناهید: هر چه قصه جلو میرود، لحن کمدی، کمی بیشتر خودش را نشان میدهد؛ اما متاسفانه این لحن، پایداری ندارد. لحن فیلم، مدام بین کمدی و ملودرامهای غلیظ جابهجا میشود و موسیقی فیلم هم ـ موسیقی ساختهی خود آقای هاشمی است. ـ شدیدا بر این دوگانگی تأکید میکند
هنگامه ناهید: شاید هم باید مرگ تدریجی جنگلها را پذیرفت، همانطور که خاک جنوب ایران به کشورهای عربی منتقل میشود و کسی کاری نمیکند! فکر میکنم در این بخش، باید به فیلمساز حق بدهم و من هم مانند او به دنبال معجزه باشم!
هنگامه ناهید: اتفاقات این فیلم در بین افراد فرودست جامعه میافتد. کسانی که جدا از فقر مالی، فقر فرهنگ هم گریبانش را سخت گرفته و به خاطر همین مشکلات متعددشان است که به هر کس و هر چیزی متوسل میشوند بلکه گرهای از کارشان گشاده گردد.
هنگامه ناهید: این بچهها هم بسیار باهوشاند و هم بسیار کنجکاو. اهل پرسشاند و میخواهند دلیل هر چیز را بدانند. واقعا انتظار میرود کودکی که کارتون فوقالعادهی “زوتوپیا”، آن هم با یک داستان بسیار قوی را میبیند، بتواند با رئال انیمیشن مبارک ارتباط برقرار کند؟
هنگامه ناهید: هلن، با کارگردانی آقای علیاکبر ثقفی، که بعد از پانزده سال دوباره به سینمای ایران بازگشتهاند، به معضل اجتماعی پدرها و مادرهای بیمسئولیت میپردازد. کسانی که هرگز صلاحیت بچهدار شدن را نداشتهاند و ندارند.