- منظوم
- فیلم ها
- فیلم سینمایی باشگاه مشت زنی (1999)
- دیالوگ های باشگاه مشت زنی (1999)
دیالوگ های ماندگار فیلم سینمایی باشگاه مشت زنی (1999)
(برد پیت): تبلیغات مجبورمون میکنه دنبال ماشین و لباس باشیم، باعث میشه کارهایی رو بکنیم که ازشون متنفریم و با پولش چیزهایی رو بخریم که نیاز نداریم. مرد، ما بچه وسطیهای نسلیم. نه هدفی نه جایی. ما جنگ بزرگی نداریم. رکود بزرگی هم نداریم. جنگ بزرگ ما جنگ روحیِ ماست! همهی ما جلوی تلویزیون بزرگ شدیم، به این امید که یه روز میلیونر بشیم، یه روز خدای فیلم بشیم، که یه روزی ستارهی راک بشیم؛ ولی نمیشیم و به آرومی با این حقیقت رو میشیم و از این قضیه خیلی، خیـلی عصبانیایم...
(برد پیت): فقط وقتی همه چیزو از دست دادیم آزادیم هرکاری که میخوایم بکنیم
تایلر: میدونی چرا تو هواپیما ماسک اکسیژن میذارن؟
راوی:برای اینکه نفس بکشیم.
تایلر: اکسیژن تو رو نئشه میکنه. توو یه موقعیت فاجعه بار شروع میکنی به نفسای وحشت زده کشیدن یه دفعه سرخوش و مطیع میشی، تقدیرتو قبول میکنی!
راوی:برای اینکه نفس بکشیم.
تایلر: اکسیژن تو رو نئشه میکنه. توو یه موقعیت فاجعه بار شروع میکنی به نفسای وحشت زده کشیدن یه دفعه سرخوش و مطیع میشی، تقدیرتو قبول میکنی!
راوی : باب رو کشتن. با تیر زدن توو سرش.
تایلر : اگه بخوای املت درست کنی، بالاخره باید چند تا تخم مرغ بشکونی!
تایلر : اگه بخوای املت درست کنی، بالاخره باید چند تا تخم مرغ بشکونی!
(برد پیت): فقط بعد داغون شدنه که ما می تونیم دوباره احیا بشیم...
(ادوارد نورتون): وقتی یه خراش کوچیک توو سقف دهنت ایجاد میشه اگه بهش زبون نزنی و بیخیالش بشی خود به خود خوب میشه؛ اون زن واسه من مثل اون خراش بود که نمیتونستم بی خیالش بشم...
(برد پیت): به باشگاه مشت زنی خوش اومدین
قانون اول باشگاه اینه: در مورد باشگاه مشت زنی با هیچکس صحبت نمیکنین
قانون دوم: در مورد این باشگاه با هیچکس صحبت نمیکنین!
قانون سوم: اگه یکی فریاد زد «دیگه کافیه!»، یا چلاق شد یا جونش در رفت، دعوا تمومه!
قانون چهارم: دعواها فقط دو نفره هست
قانون پنجم: در هر زمان فقط یه دعوا باید باشه، نه بیشتر
قانون ششم: دعوا باید بدون دستکش و باند و محافظ باشه، بدون پیراهن، بدون کفش و بدون اسلحه
قانون هفتم: دعوا تا هر زمانی که لازم هست طول میکشه
و قانون هشتم و آخرین قانون: اگه این اولین باری هست که توی باشگاه هستین، باید دعوا کنین!
قانون اول باشگاه اینه: در مورد باشگاه مشت زنی با هیچکس صحبت نمیکنین
قانون دوم: در مورد این باشگاه با هیچکس صحبت نمیکنین!
قانون سوم: اگه یکی فریاد زد «دیگه کافیه!»، یا چلاق شد یا جونش در رفت، دعوا تمومه!
قانون چهارم: دعواها فقط دو نفره هست
قانون پنجم: در هر زمان فقط یه دعوا باید باشه، نه بیشتر
قانون ششم: دعوا باید بدون دستکش و باند و محافظ باشه، بدون پیراهن، بدون کفش و بدون اسلحه
قانون هفتم: دعوا تا هر زمانی که لازم هست طول میکشه
و قانون هشتم و آخرین قانون: اگه این اولین باری هست که توی باشگاه هستین، باید دعوا کنین!
«راوی» (نورتن)، جوانی پریشان حال پی می برد که به کمک مشت بازی با دست های برهنه، بیش از هر زمان دیگری احساس زنده بودن می کند. او و «تایلر دردن» (پیت) که به دوستانی صمیمی تبدیل شده اند، هفته ای یک بار با هم ملاقات می کنند تا با هم مشت بازی کنند. در حالی که افراد دیگری هم به باشگاه شان می پیوندند، محفل شان به رغم آن که رازی است بین شرکت کننده هایش، شهرت و محبوبیت یک باشگاه زیرزمینی را پیدا می کند.