دیالوگ های ماندگار فیلم سینمایی ابد و یک روز (1394)
(نوید محمدزاده): سمیه مامانو رو حساب کی میخوای ول کنی بری؟! روزایی که تو خونه نیستی این آبجیات به مامان آب و غذا نمیدن که یه وقت دسشوییش نگیره.. من میگم نرو چون نمیدونیم این یارو کیه.. چون مامان مریضه تو بری تنها میمونه... چون خونه زندگیمون بو میگیره... ولی اگه رفتی دیگه برنگرد... چون نمیگن اعظمشون شوهرش مرده٬ لیلاشون خودش شوهر نمیکنه٬ میگن مشکل از ماست.. تورو قرآن ی ذره هم به فکر ما باش٬ کاری نکن حرف دهن لات و لوتا بشیم..
تو این خونه هیچی تمومی نداره... از ظرفای کثیف بگیر تا حرفای نیشدار آدما به همدیگه... اینجا همهچی ادامه داره...!
مرتضی به برقکار: اوستا بزنم این کنتورو برق قطع شه؟ برقکار: شما دست به برق نزن نمیخواد کمک کنی. مرتضی: میگم برق شماها رو نمیگیره نه؟ برقکار: شما چشم نزنی٬ تا حالا نگرفته!
میدونی چرا مرتضی همیشه با خوشحالی از بدبختیهای مردم حرف میزنه؟ میخواد ما فکر کنیم خیلی هم بدبخت نیستیم!