- منظوم
- سریال ها
- سریال تلویزیونی بازی تاج و تخت (2011)
- دیالوگ های بازی تاج و تخت (2011)
دیالوگ های ماندگار سریال تلویزیونی بازی تاج و تخت (2011)
(کنلت هیل): یه مرد کوچک میتونه سایه بزرگی داشته باشه
(لنا هدی): وقتی با تاج و تخت بازی میکنی یا می بری یا میمیری
(پیتر دینکلیج): من شرافتت رو زیر سوال نمی برم، لُرد جانوس. من وجودش رو تکذیب می کنم
(چارلز دنس): یه شیر هیچوقت خودش رو نگران افکار یک مشت گوسفند نمی کنه
(شان بین): مردی که حکم رو صادر می کنه باید اجراش هم بکنه
(چارلز دنس): هر مردی که مجبور بشه بگم “من شاه هستم” شاه واقعی نیست
(آیدان گیلن): هرج و مرج یک نردبانه
داستان سریال در سرزمین خیالی وستروس، در نزدیکی پایان یک تابستان ۱۰ ساله اتفاق می افتد و چندین خط داستانی را دنبال می کند. اولین داستان به جنگ بین خانواده های اشرافی برای به دست آوردن تخت آهنی پادشاهی هفت اقلیم مربوط می شود. دومین خط داستانی، نزدیک بودن زمستانی طولانی و یورش موجوداتی افسانه ای از شمال را شرح می دهد و سومین خط داستانی مجموعه، تلاش فرزندان شاه مخلوع، برای بازپس گیری تاج و تخت است. این مجموعه از طریق شخصیت هایی مختلفی که در بر می گیرد، حول مسائلی چون طبقات اجتماعی، مذهب، وفاداری، فساد، جنگ داخلی و مجازات می گردد.