دیالوگ های ماندگار فیلم سینمایی عزیز میلیون دلاری (2004)
فرانکی: کفشات کجان؟ اسکرپ: دارم به پاهام هوا میدم فرانکی: جورابات سوراخهای بزرگی دارن اسکرپ: اینا اونقدرها هم بزرگ نیستن. فرانکی: مگه من بهت پول نمیدم که جوراب جدید بخری؟ اسکرپ: اینا جورابهای موقع خواب من هستن، پاهام دوست دارن وقت خواب کمی هوا بخورن! فرانکی: پس چرا تو روز پوشیدی شون؟ اسکرپ: چون جوراب های مخصوص روزم خیلی سوراخ دارن.
(مورگان فریمن): اسکرپ: مردم هر روز میمیرن فرانکی، در حال سابیدن زمین، شستن ظرف ها. میدونی آخرین چیزی که بهش فکر میکنن چیه؟ من هیچ وقت شانسی نداشتم که به چیزی که میخوام برسم. به خاطر تو مگی این شانس رو داشت.
«فرانکي دن» (ايست وود)، صاحب يک باشگاه بوکس در لس آنجلس است. يک روز «مگي» 31 ساله (سوانک) به باشگاه «فرانکي» مي آيد و از او مي خواهد مربي اش باشد. پافشاري هاي او سرانجام باعث مي شود «فرانکي» مربي گري او را بپذيرد. «مگي» تمام بازي هاي اوليه اش را در همان راوند اول مي برد؛ ولي «فرانکي» کما کان حاضر نيست ترتيب مسابقه اي رسمي را براي او بدهد...