- منظوم
- سریال ها
- سریال تلویزیونی قهوه تلخ (1389)
- دیالوگ های قهوه تلخ (1389)
دیالوگ های ماندگار سریال تلویزیونی قهوه تلخ (1389)
بلوتوس (مهران مدیری): بلوتوس: این مرغ را سر کوچه ی ما ۳ سکه میدهند حال تو میگویی ۱۱ سکه آب خورده!!
داموس (غلامرضا نیکخواه): داموس: سنه، سنه به غایت مبارکی است. مالیات و خراج رعیت که مکفی برسد، تقدیر کواکب و ستارگان بر استحکام قدرت همایونی قرار خواهد گرفت.
داموس (غلامرضا نیکخواه): داموس: همیشه بودهاند کسانی که از مهربانی و عطوفت قبله عالم سوءاستفاده کردهاند. ما کار کردیم، عرق ریختیم، دود چراغ خوردیم. اما یک عدهای (اشاره به مستشار) راه رفتند دست در جیب و مواجب گرفتند. (رو به مستشار) ای بشکند آن دستی که نمک ندارد. گاگول!
اعتمادالملک (رضا فیضنوروزی): اعتمادالملک: قربانت گردم. رعیت جماعت همینجوریشم که بیسواده، هر از گاهی جفتک واسه ما میپرونه. وای به روزی که خوندن و نوشتن یاد بگیره.
ما جرا از آن جای شروع شد که نیما زند کریمی معلم تاریخ در پی پیدا کردن چند صفحه حذف شده از تاریخ است. او یک قهوه می خورد و به یک تاریخ دیگر میرود و در انجا با مردم ان زمان زندگی می کند و در انجا با مادر بزرگ رویا خانم که در زمان خودش عاشقش بود ازدواج می کند و در تمام مدت برای عوض کردن تاریخ و جلوگیری از حمله محمدخان قاجار تلاش می کرد.