- منظوم
- فیلم ها
- فیلم سینمایی دیشب باباتو دیدم آیدا (1383)
- دیالوگ های دیشب باباتو دیدم آیدا (1383)
دیالوگ های ماندگار فیلم سینمایی دیشب باباتو دیدم آیدا (1383)
(خاطره اسدی): من عاشق کارای یواشکیام... یواشکی نخ یکی رو بگیرم... یواشکی سوزن بزنم به بادکنک بچهها توی پارک... ولی اگه لو بره دیگه سوختی... یواشکی نیست... همه مردم دنیا، یه یواشکی واسه خودشون دارن... اصن اونی که یواشکی نداشته باشه، آدم نیست... همه آدمای اینجا رو نیگا کن... همه یه یواشکی واسه خودشون دارن... یه یواشکی واسه آدم خیلی خوبه... همش خیال میکنی یه چیزی داری که هیچ کس توو دنیا نداره، اونوقته که حال میکنی...
دختری به نام آیدا متوجه میشود پدرش با زن غریبهای رابطه دارد. یه اسم، یه قیافه، یه کلمه، یه زن که یه دفعه به شدت پرتاب می شه به درون ذهن آیدا که هفده سال دارد، بارها و بارها آیدا آن را از فکرش خارج میکند؛ اما دوباره زشتتر و بدتر برمیگردد سر جایش و مثل خوره به جان آیدا میافتد، زن غریبهای که به ناخن هایش لاک قرمز میزند و موهایش را طلایی میکند و آیدا را راحت نمیگذارد و...