گرتا فرانکلین، یک لباس زیبا آمریکایی، به یک جزیره در نزدیکی ونیز می رسد و زنگ زدن ریچارد استوارت، رمان نویس معروف که در خانه زیبا با همسرش الونورا زندگی می کند، زنگ می زند. او موفق به استخدام به عنوان دبیر جدید ریچارد شد، که یکی از آنها بدون ردیابی ناپدید شد. آنچه ریچارد و ائونورا نمی دانند - هنوز - این است که گرتا انگیزه مخفی برای گرفتن کار است: نه نه تنها او را سلی، سلف خود را می دانم، اما او عاشق او بود ...