در سال 1764، بریتانیا به توافق با قبایل بومی دلاور برای ایجاد صلح در منطقه می آید. قبایل دلاور موافقت خود را برای متوقف کردن حملات خود به مهاجران سفید پوست و از بین بردن اسلحه های سفید خود به انگلیس متوقف می کنند. در عوض، بریتانیا وعده داده است که مهاجران سفید پوست از توقف در سرزمین دلاور در سراسر رودخانه اوهایو و از بین بردن بومی ها متوقف شوند. دل هاردی، پادشاه بریتانیایی که بعدها در میان بومیها زندگی می کرد، به عنوان معاون مذاکره کننده و مترجم برای سرهنگ بریتانیایی هنری بوئته عمل می کند. در طول دوره تبادل، قبایل دلاور اسیران سفید خود را به نیروهای انگلیسی تسلیم می کنند. از میان سفیدپوستان که به تمدن بازگشته است، فرزند پسر سابق رئیس Cuyloga، پسر واقعی است که قبلا به نام جانی باتلر شناخته شده است. با یک قلب سنگین، رئیس Cuyloga قطعات با پسرش و از او خواستار اطاعت از خانواده سفید خود را زمانی که جانی دوباره یک مرد سفید. جانی باتلر با وجود وعده خود برای اطاعت از والدین سفیدپوست خود و مجددا به اجتماع مهاجرین سفیدپوستان پیوسته است، مشکلات جدی را از بین برده است. او رشد، ذهنیت و رفتار دلاور را از دست داده است. اما هدایت شرکت از دلال هاردی و دل دلسوزانه از دختر سفیدپوست ساکن Shenandoe به نظر می رسد آهسته جانانه باتلر را به ریشه های سفید خود برسد.