ده سالی می شود که «تام» (دمپسی) و «هانا» (ماناگن) دوستی افلاطونی دارند. تا این که «هانا» نامزد می کند و از «تام» می خواهد تا نقش «همراه اصلی» را در عروسی او به عهده بگیرد. حالا «تام» به خود می آید و این نقش را می پذیرد تا بتواند در فرصت باقیمانده عروسی را برهم بزند و «هانا» را برای خودش داشته باشد…