ساوانا، اواخر دهه ی ۱۹۲۰. «رانولف جونو» (دیمن)، گلف باز قدیمی حاضر می شود که بار دیگر به میدان مسابقه بیاید. چند روز پیش از آغاز رقابت ها، مرد مرموزی به نام «باگرونس» (اسمیت) نزد «جونو» می آید و پیشنهاد می کند که چرخ حامل چوب های گلفش را در زمین مسابقه حمل کند. «جونو» می پذیرد و «باگرونس» در مسابقه کمک بسیاری به او می کند…