دکتر لئو ماروین، روانپزشکی عاشقانه در شهر نیویورک، منتظر ظهور آینده خود در یک برنامه "صبح بخیر امریکا" است که در طی آن او قصد دارد از "The Baby Steps"، کتاب جدید خود درباره نظریه های اختلال هیجانی که در آن او جزئیات فلسفه خود را درباره درمان بیماران و ترس های آنها توضیح می دهد. در همین حال، باب ویلی، فراموشی است که به طوری می ترسد که آپارتمان خود را ترک کند که باید خودش را از درون خود بیرون کند. هنگامی که باب توسط یک همکار روان درمانی توسط لئو به خدمت گرفته می شود، باب به لئو متصل می شود. لئو باب بسیار آزار دهنده می یابد. وقتی لئو همراه با همسرش فای، دخترش آنا و پسرش سیگگی به تعطیلات تابستانی چند ساله در نیو هامپیشیر، برای مدت یک ماه، همراهی می کند، لئو فکر می کند او از باب آزاد شده است. لئو انتظار می رود که خانواده اش را با توانایی خود به عنوان یک شوهر درخشان و پدر قابل ملاحظه ای که همه چیز را می داند در مورد آموزش همسرش و فرزندانش آگاه است. اما باب نمی خواهد اجازه دهد لئو لذت بردن از یک تابستان آرام توسط دریاچه. باب با هوشمندانه فریب اپراتور تلفن در تبادل دکتر، باب محل سکونت لئو و خانواده اش را پیدا می کند. با وجود ترس و وحشت در مورد سفر به تنهایی، باب به نحوی موفق به صحبت کردن خود را در یک اتوبوس، و او به نیوهمپشایر می رسد. تعطیلات لئو به لحظه ای که او باب را می بیند، به تعطیلات پایان می رسد. باب شخصیت او، توانایی او برای دستکاری مردم و حس خوب خود را از طنز، باب به سرعت به لئو ناراحت کننده است، اما نه به فای، آنا، و سیگگی، زیرا آنها فکر می کنم باب سرگرم کننده است در حالی که لئو کسل کننده است. لئو با ترس از اینکه خانواده اش را به باب می اندازد، تلاش می کند راهی پیدا کند که باب را به نیویورک برگرداند و این به همان اندازه آسان نیست که لئو امیدوار بود. لئو خود را در خارج از قانون می گیرد و سعی می کند باب را از فای، آنا و سیگگی دور کند - لئو به آرامی برزگر می رود و قصد دارد باب را بکشاند.