جنگ جهاني دوم. چهار بچه از راه گنجه اي بزرگ به سرزمين نارنيا مي روند که زير سلطه ي ملکه ي خبيثي است که آن جا را در زمستاني ابدي نگه داشته و مانع ورود کريسمس به آن جا شده است. منجي شيروش بزرگ، «اصلان» نيز براي نجات «نارنيا» و ساکنانش به کمک بچه ها مي آيد...