داستان آن حول کشیش تگزاسی به نام جسی کاستر می گذرد که پس از رو به رو شدن با فردی فراری و دو رگه [ شیطان و فرشته ] به نام جنسیس ، خود را غرق در کلمات خدا به همراه قدرتی یافت که به او امکان فرمان دادن بر هر کسی مطابق امر او می داد . وی پس از همراه شدن با دوست دختر سابق خود ، تولیپ اُ.هاره و خون آشامی ایرلندی و دائم الخمر به نام کسیدی ، سفری طولانی در شهرها و ایالت های امریکا را شروع کرد ، تا خدا را عیناً پیدا کند و از او بپرسد چرا بهشت را پس از زاده شدن جنسیس ترک کرده است ؛ و البته حقیقت پشت پرده ی نیرویی که به او اعظا شده را پیدا کند .