Rev. T. Lawrence Shannon در دو سال در مکزیک زندگی می کند و به عنوان یک راهنمای توریستی برای آژانس مسافرتی با سرعت پایین کار می کند. شانون کلیسای خود را از دست داد و پس از آزادی با یکی از برادرانش از بین رفت. او اکنون همراه گروهی از خانمهای میانسال از تگزاس است که رهبر جودیت فولهئز آن را در بخش نوجوان خود، شارلوت گودال، که قطعا علاقه ای به کشیش سابق دارد، در دست دارد. پس از آنکه شارلوت و شانون شب را با هم گذراندند، Fellowes از او اخراج شده و از ارتباطش با کارفرمای خود جلوگیری می کند، شانون آنها را در یک هتل دوردست که توسط دوست خوبش ماکسین فاول اجرا می شود هدایت می کند. این رسیدن هانا جولکس و پدربزرگ سالخوردهاش است که بیشترین تأثیر را دارد. رویکرد او به زندگی و عشق، شانون را مجبور می کند با شیاطین خود مقابله کند و زندگی خود را دوباره ارزیابی کند.