ماریا آلوارس̎ (موره نو) دختری است جوان که در بوگوتای کلمبیا زندگی می کند. هم راه با بسیاری از اعضاء جامعه ٔ کوچکش که از لحاظ جسمی توانش را دارند، او نیز به کار مشقت باری در یک مزرعهٔ پرورش گل مشغول است. ̎ماریا̎ دلش می خواهد آن کار را رها کند، ولی خانوادهٔ پُرجمعیتش به دست مزد اندک او وابسته اند. یک روز ̎ماریا̎ با جوان زبان بازی به نام ̎فرانکلین̎ (تورو) آشنا می شود. ̎فرانکلین̎ کاری را به او پیشنهاد می کند که هم از لحاظ مالی تأمین اش می کند و هم فرصت سفر و گشت وگذار در اختیارش می گذارد. اما این کار متضمن آن است که نقش ̎محمولهٔ قاچاق̎ را بازی کند …