گنگا سینگ در کنار گانگوتری با برادرش، کرام زندگی می کند. یک روز او به کمک یک مرد جوان Narendra Sahay می آید که با گروهی از دانش آموزان کالج در کالدتا تحصیل کرده است تا منبع اصلی رودخانه مقبره گنگا را مطالعه کنند و برای مقداری مادر مقدس پدربزرگش . هر دو به یکدیگر جذب می شوند و در آینده Puran Mashi ازدواج می کنند و شب را در نزدیکی نزدیک می گذرانند. نارندرا برگ می کند، اما گانگا وعده می دهد که او به زودی عقب خواهد ماند. ماه ها می گذرد، اما او برگشت نمی کند او تولد یک پسر را می دهد و به محض اینکه بتواند به او کمک کند، سفر خود به علیپور، کلکته را آغاز می کند تا با نارندرا مقابله کند و آینده فرزندش را تضمین کند. در ریشیکه او توسط دو زن و یک مرد مورد سوء استفاده قرار می گیرد، فرار می کند و در یک کورس آموزشی پناه می گیرد. سپس در بنارس، او توسط یک پاندیت مورد آزار و اذیت قرار گرفته است، که توسط پلیس نجات یافته و به کالکتتا بلیط داده شده است. هنگامی که او برای سفر به آب برای نوزادش راه می رود، قطار برگشته و به چنگک های یک مانیلال که کورکورانه می کند و به خانه مجلسی Rajeshviribai در نزدیکی بنارس می رود، جایی که او مجبور است تا باقی بماند تا بتواند غذا را تحویل دهد و پناهگاه برای پسرش. در اینجا او به سیاستمدار قدرتمند Bhagwat Choudhary معرفی شده است که مبلغ زیادی را میپردازد و از Manilal می خواهد تا Ganga را به کلکته جایی که قصد دارد او را به عنوان معشوقه ی خود و جیهو سایای نگه دارد. چه گانگا نمی داند این است که دختر رابعه، راغا، برادر نراندرا است؛ که جیهو هیچ کس دیگری از پدر نارندرا نیست، و به زودی او خواهان رقص در پذیرش عروسی خواهد شد.