زاک با رعایت رؤیاهای خود از مدرسه هنر، روزهای خود را به عنوان یک کار مرموز و کمک به مراقبت از خواهر نیازمندان خود برای پسرش صرف می کند. او در زمان آزاد او گشت و گذار، تساوی و آویزان کردن با بهترین دوست خود، گیب، که در شهر ثروتمند زندگی می کند. هنگامی که برادر بزرگتر گیب، شاون، به خانه میرسد، او به خودخواهی و استعداد زک میچرخد. زاک در شان عاشق شان می شود در حالیکه تلاش می کند تا خواسته های خود را با نیازهای خانواده اش سازگار کند.