بندر پرل هاربر ، جنگ جهانی دوم . سرباز تازه وارد ، « رابرت ا . لی پرویت » ( کلیفت ) ، از بوکس حرفهای بیزار شده است و حاضر نیست که بار دیگر داخل رینگ برود . پس از این که فرمانده جدید او « سروان هولمز » ( اوبر ) میبیند « پرویت » به هیچ صورتی دیگر بوکس بازی نخواهد کرد به « گروهبان میلتن واردن » ( لنکستر ) دستور میدهد تا با سپردن کارهای پست او را اذیت و خوار و خفیف کند ...