«سلما» (بيورک)، مهاجر چک، زني است جدا شده، پسري (کوستيک) دارد، در کارخانه اي در يکي از مناطق روستايي امريکا کار مي کند و رفته رفته بينايي اش را از دست مي دهد. تنها عاملي که او را از شر مصايب زندگي اش رهايي مي بخشد، علاقه ي شديدي است که به موسيقي دارد...